سلام دوستان.من رهاهستم.این وبو واسه درددل با آقام امام زمان

ساختم.کسی که خیییییلی دلشو شکوندم.خوشحال میشم بانظراتون

راهنماییم کنید.دوستون دارم.به امیدظهور اون یار آسمونی.....

+ نوشته شده در   سه شنبه 4 بهمن 1398برچسب:,;ساعت  22:37;  توسط  رها; 

مثل هربار براي تو نوشتم:

 

دل من خون شد از اين غم!توكجايي؟

و اي كاش كه اين جمعه بيايي..

دل من تاب ندارد!همه گويندبه انگشت اشاره

مگراين عاشق دلسوخته،ارباب ندارد؟

 

توكجايي؟توكجايي؟...

وتو انگاربه قلبم بنويسي:

كه چراهيچ نگويند

مگراين منجي دلسوز،طرفدار

ندارد،كه غريب است؟

وعجيب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوزاست

دوچشمش به راه است

ومگرسيصدواندي نفر از

 شيفتگانش زياداست

كه گويند:

به اندازه يك "بدر"، علمدار ندارد؟!

و گويند چرا اينهمه مشتاق،ولي

از سپهش يار ندارد؟

 

 

جواب امام زمان(عج) :

 

تو خودت

مدعي دوستي و مهر شديدي كه به

 هر شعر جديدي،

زهجران و غمم ناله سرايي؛

تو كجايي؟؟؟؟

تو كه يك عمرسرودي "تو

كجايي؟"،،، تو كجايي؟!

باز گويي كه مگر كاستي اي بُد، ز

 امامت؟ ز هدايت؟ ز محبت؟

ز غمخوارگي و مهر و عطوفت؟

 

تو پنداشته اي هيچكسي دل نگران

تو  نبوده؟!!

چه كسي قلب تو را سوي

خداي تو كشانده؟!

چه كسي در پي هر غصه تو

اشك چكانده؟

چه كسي دست تو را در پس هر

رنج ، گرفته؟!

چه كسي راه به روي تو گشوده؟

چه خطرها به دعايم

ز كنار تو گذر كرد!

چه زمانها كه تو غافل شدي و

يار، به قلب تو نظر كرد!!

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتي...

تو كجايي؟! و اي كاش بيايي...

هر زمان خواهش دل،با نظر يار،

يكي بود،، تو بودي!

هر زمان بود تفاوت،

تو رفتي،تو نماندي...

خواهش نفس شده يار و خدايت...

و همين است كه تاثير نبخشند

به دعايت!

و به آفاق نبردند صدايت!!

...و غريب است امامت!!!!

من كه هستم! تو كجايي؟

تو خودت كاش بيايي!!

به خودت كاش بيايي...!!

+ نوشته شده در   سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,;ساعت  20:0;  توسط  رها; 

 

ما خون دلها  خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

 من

آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

 من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده  و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم  : خدا قوت،  نه خسته برادر!  ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط  با عجله از همه  می پرسند :   ASL?

 من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ،

بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من   های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده  و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

 من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

 من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

 من

آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

 من

آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

 من آنروز  باد گیرم را تا روی  دست و پا می کشیدم  تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم،  بعضی ها امروز  شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!

نه !  این قرارمان نبود ! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم  و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم  مراعات کن !  بر گرد و اندکی بیاندیش  ؛  ... ما خون دلها  خورده ایم !

برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و ...

 

+ نوشته شده در   چهار شنبه 6 دی 1391برچسب:,;ساعت  21:3;  توسط  رها; 

ي ل د ا يعني:
يکي
لابه لاي
دنياي شما
انتظار ميکشه
تو هم منتظرشي؟

يلداتون مبارك

+ نوشته شده در   پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,;ساعت  12:32;  توسط  رها; 

شوریده سری که شرح ایمان می کرد / هفتاد و دو فصل سرخ عنوان می کرد
با نای بریده نیز بر منبر نی / تفسیر خجسته ای ز قرآن می کرد . . .
شهادت امام حسین(ع) تسلیت باد

+ نوشته شده در   یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,;ساعت  14:13;  توسط  رها; 

جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل
تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد.

 

+ نوشته شده در   شنبه 4 آذر 1391برچسب:,;ساعت  12:25;  توسط  رها;